به گزارش قدس آنلاین، روز معلم سال ۹۸ نیز فرا رسید و در گذر از روزگار، ورق ها و خاطرات دوران مدرسه ام را مرور می کنم و در لابه لای این ورق ها، خاطرات دهه شصتیام زنده می شود.
شیرینی تک تک روزهای تحصیل محال ممکن است برای دهه شصتی ها فراموش شود، خاطرات و داستان های شیرینی زبان فارسی؛ از کتاب فارسی طراحی شده با ترکیبی از گُل و مداد تا داستان های به یادماندنی روباه و آن زاغک سیاه، یاد کبری با آن تصمیم بزرگش، یاد بابایی که نان میداد و یاد آن مردی که زیر باران میآمد...
یاد روزهای آغاز تحصیل به خیر، روزهایی که مداد مشکی را تا امتداد مدادتراش، می تراشیدی تا در علامت گذاری کلمه به کلمه حروف فارسی و درست نوشتن جا نمانی و با گذاشتن نماد، کلمات را درست تلفظ کنی و پاکن های پرچمی که دیکته های اشتباه را پاک می کرد.
یادش بخیر، کلمات «بابا نان داد، بابا آب داد» را که معلم می خواند و ما تکرار می کردیم؛ شاید مهمترین چیزی که از چهره معلم به یاد داریم گچ تخته سیاهی بود که نه تنها سر و رویش، بلکه حنجره و چشمانش را به سختی می داد تا بچه های کلاس با زبان فارسی خو بگیرند و معلم همچنان عشق تعلیم داشت؛ چه روزهای شیرین و به یاد ماندنی بود، معلمی که از جان مایه میگذاشت و حقیقتاً دانشآموزان هم با دریافت این عشق و علاقه دل به درس میدادند.
تک تک روزهای تحصیل شیرین و جذاب بود؛ داستان های تصمیم کبری که بر سرکلاس خوانده می شد و سراپاگوش بودیم و بازنویسی این داستان ها، دیکته شبمان بود.
تاریخ تقویم به روزهای اردیبهشت نزدیک می شد، هیجان و نشاط در دل دانش آموزان موج می زد و برای رسیدن روز معلم و دوازدهم اردیبهشت روزشماری می کردند و آن زمان روز معلم برای ما همچون برگزاری یک جشن تولد برای معلم بود و نخستین ایده این بود که در روز معلم قبل از ورود آموزگار به کلاس، خوشخطترین دانشآموز روی تخته سیاه تبریک این روز را از طرف همه دانشآموزان ثبت کند.
خلاقیت های دانش آموزان هم در این روزها گُل می کرد و شیرین بازی هایی از جنس علاقه و ارادت به معلم و گاها شیطنت هایی نوجوانانه در کلاس های درس دیده می شد؛ آن زمان تنها چیزهایی که زرق و برق داشت پولک بود، آن را داخل ظرفی میریختند تا با ورود معلم روی سر او و یا زیر پایش بریزند.
به راستی چه زیبایی و به یادماندنی بود روزهای شیرین تحصیل دهه شصتی ها؛ روزهایی که تجمل بین جامعه معنی نداشت و همه و همه کنار هم یک رنگ بودند و در خوشی های تحصیل، نقشی ماندگار در تاریخ داشتند.
به یادمان هست مراسم روز معلم در هر کلاس متفاوت بود و این خود یک پیام برای همه ما داشت؛ آموزگاران با اختیار دادن به دانشآموزان، به آنان درسهایی مانند مسئولیتپذیری، خلاقیت، مشارکت در کار گروهی، همدلی و میزبانی از میهمان میآموختند و جشن روز معلم داخل کلاس در عرض یک ربع تمام میشد و پس از آن جملهای که هرساله دانش آموزان سروده های جمعی را در کلاس می خواندند.
معلم همچون مادری مهربان و دلسوز در مدرسه پابه پای دانش آموز در سختی ها بود تا درس های زندگی، مسئولیت پذیری، خلاقیت، مشارکت در کارگروهی و هزاران درس دیگر مرور شود و دانش آموز را برای آینده ای درخشان آماده کند..
و چه روزهای پراسترس و پراضطراب بود؛ روزهایی که زمان امتحانات فرا می رسید و در گذر از همه این خوشی ها، باید نتیجه تلاش ها و نوشتن ها را در کارنامه ای نمایش می دادی و مورد ارزیابی قرار می گرفتی.
در گذر از آخرین روزهای مدرسه، بی شک داستان های تصمیم کبری و سختی ها و شیرینی های دوران تحصیل در ذهنت زنده می شد.
اما زمانه گذشته و حال سال ۹۸ است و بیش از سه دهه از خاطرات دهه شصتیها میگذرد، شاید بسیاری از همین دهه شصتیها و پنجاهیها خود آموزگار یک کلاس درس باشند، اما وضعیت برگزاری جشن روز معلم این روزها کمی متفاوت شده است.
امروز سالیانی از این دوران می گذرد و گذر روزگار چه زود هم چیز را تغییر داده است؛ آن روزها سیستم آموزشی خلاقیت را در عمل به دانشآموز میآموخت در حالی که امروزه خلاقیت هم با اسکناس خریده میشود.
معلمی را نه از آنجا که علم میآموزد بلکه برای تربیت و تعلیم درس اخلاق و ارزشهاست که آن را شغل انبیاء نامیدهاند و خوش به حالت معلمی که در عرصه ای از جنس تعلیم و تربیت قرار گرفته ای...
انتهای پیام/
نظر شما